آریساآریسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات آریسا

عکسای عید

سلام دختر قشنگم خوبی مامانم؟ دختر مهربووونم خیلی دوست دارم فدات شم امسال سال خیلی خوبی بود واسمون اصلا نمیدونم کی 13 روز شده امروز 13 بدر بود و ما با خانواده ی بابایی بودیم البته بعد ظهر هم اومدیم پیش خاله ها حالا یسری عکس جا مونده از عید امسال تو خونه باغ   و اینجا ستایش و داداش امیر علی با هم حسابی دعوا گرفتن و داداش امیر علی ، آجی ستایش رو چنگ گرفت و آجی در حال گریه کردن و در میان این جنگ و گریه ها ی آجی ، اوضاعه آریسا خانوم و آریسا ناراحت از اینکه آجی چرا گریه میکنه ؛ هروقت ناراحت میشی اینجوری میکنی و امیر علی از دور داره میاد و میبینه که آجی داره کارای امیر علی رو میگه و شروع میکنه به گریه کردن تا کسی دعوا...
13 فروردين 1395

سال نوی شما مباارک دخترم

سلام دختر قشنگ من سال نوت مبااارک دختر یکی یدونه ی من عیدت مبااارک عزییییزم امسال باهم سال خوبی رو شروع کردیم هرچند که سال گذشته یکم بد تموم شد ولی باز خدا رو شکر که سال جدید همه چیز روبراه شد دختر قشنگه من دختر مهربووونم نمیدونم از خوشحالیامون بگم یا از ناراحتیام که دلمو شکسته عزییییزم اول از خوشحالیمون میگم که سال جدید خونه ی پدریمونو تعمیر کردیم و به همراه 3 تا خواهر و مادر عزیییزم سال جدید رو تو خونه ی پدریمون میگذرونیم که خیلی خوش میگذره و فقط جای خالی پدرم احساس میشه که مطمعنم دلشون شاده و خوشحاله از اینکه ما دوباره برگشتیم و چراغ خونشو روشن کردیم روحت شاد پدر عزیییزم البته اسم خونه ی پدریمون گذاشتیم خونه باغ ، امس...
5 فروردين 1395
1